لینکمن زندگی

LINKMAN ZENDEGI

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

توصیه های بهداشتی : ممنوعات مصرف هم زمان مواد غذایی

     


مصرف هم زمان بعضی از مواد غذایی با یکدیگر می تواند بسیار مضر باشد و حاصل آن تولید اخلاط زاید در بدن می باشد که گاهی تاثیرات این تداخلات در چندین سال بعد به صورت بیماری های مختلف و صعب العلاج بروز خواهد کرد.به عنوان مثال حکمای طب ایرانی معتقدند که مصرف هم زمان موارد ذیل باعث تولید اخلاط خام در بدن شده و تولید بیماری کرده، مثلاً مصرف ماست با هر نوع و هر مقدار گوشت باعث لکه های پوستی و مصرف سرکه یا انواع شور و ترشی که با سرکه ساخته می شود همراه با برنج باعث کولیت و درد شکم می شود که ممکن است این بیماری ها حاصل عدم رعایت این مطالب در طول چندین سال باشد. بنابراین از خوردن هم زمان ترکیبات مواد غذایی که در هر ردیف از جدول ذیل ذکر شده است، جداً خودداری نمایید.




 

ضمناً خوردن خربزه یا هندوانه به همراه وعده غذایی و همچنین خوردن گوشت خام نیز می تواند امراض جدی در پیش داشته باشد



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۳۵


پنج کاری که در پنج دقیقه به مدت

 پنج روز خوشحالتان می کند!



سال ها پژوهش روان شناسان آنها را قادر کرده است تا راهکارهای زود بازدهی برای تجربه حس خوشحالی در زندگی ارائه کنند، شیوه هایی که به وسیله آنها می توان روزها و هفته های لذت بخشی را تجربه کرد.

رسیدن به خوشبختی و شادمانی به معنای تحقق یکی از بزرگ ترین آرزوهای بشری است. آرزویی که نیازمند تلاش ها و ممارست های بسیار است و برای بهره بردن از نتایج آن باید سال ها صبر کرد. اما سال ها پژوهش روان شناسان آنها را قادر کرده است تا راهکارهای زود بازدهی برای تجربه حس خوشحالی در زندگی ارائه کنند، شیوه هایی که به وسیله آنها می توان روزها و هفته های لذت بخشی را تجربه کرد.


در میان انواع شیوه های مطرح شده پنج راه بیشترین بازده را داشته است که در اینجا به صورت خلاصه بیان می شود:

1- ورزش کردن


انجام فعالیت های بدنی در بهتر کردن خلق و خوی افراد نقش به سزایی دارد. از آنجایی که روح و بدن دو بخش جدایی ناپذیر هستند و عملکرد هر یک بر دیگری اثر می گذارد، ورزش کردن و تلاش برای داشتن بدنی سالم بدون شک بر سلامت روح و کاهش افسردگی و شاد بودن لازم و ضروری است. البته برای داشتن خُلقی شادتر نیست، نیازی نیست به باشگاه بروید بلکه یک پیاده روی ساده روزانه هم می تواند حال شما بهتر کند.

2- تماس با یک دوست صمیمی یا اعضای خانواده


داشتن ارتباطات مثبت اجتماعی سنگ بنای شادی و سلامتی است. حداقل تأثیری که گفتگو با یک دوست می تواند داشته باشد، افزایش انرژی و انگیزه است، حتی اگر دایره ارتباطات اجتماعی شما محدود باشد باز هم می توانید از لذت صحبت با نزدیکتان بهره مند شوید و تأثیرات آن را ببینید. پس اگر حال خوبی ندارید همین حالا تلفن را بردارید با یکی از دوستانتان تماس بگیرید، کافی است 5 دقیقه با او صحبت کنید تا تغییر را احساس کنید.

3- نوشتن چه چیزی که برای داشتنشان شاکر هستید


یک دفتر کوچک تهیه کنید و هر چیزی که خوشحالتان می کند، یا هر آن چیزی که از داشتنش خوشحال هستید در آن یادداشت کنید. این کار با نوشتن سه چیز کوچکی که به خاطرتشان شاد هستید آغاز کنید، اگر این کار را به مدت شش ماه تکرار کنید و دفتر خود را پُر کنید از خوشحالی های کوچک، به وقت دلتنگی می بینید که چه طور در عرض 5 دقیقه حالتان را عوض می کند.

4- تصور کنید ماه آینده به بهترین دست آورد زندگی خود می رسید


به گفته روان شناسان تصور کردن خود در بهترین حالت، به طرز شگفت انگیزی شما را مثبت نگر می کند و احساسات مثبت را در شما رشد می دهد. افراد مثبت اندیش برخلاف منفی بافان، بر این باور هستند که اتفاقات ناخوشایند زندگی را می توانند کنترل کنند و به همین دلیل اکثر مواقع راه درست را انتخاب می کنند. پس تنها چند دقیقه خود را در بهترین حالت ممکن تصور کنید و بنویسید هر آنچه در ذهن دارید، نتیجه این کار قطعاً شما را شگفت زده می کند.

5- برای روز خود هدفی تعیین کنید


مشخص کردن یک هدف حتی اگر کوچک باشد به روز شما جهت می دهد، انجام این کار مثل زمانی است که در ماشین می نشینید و از مقصد با خبر هستید، چه قدر راحت کوتاه ترین و بهترین مسیر را برای رسیدن انتخاب می کنید. حال عکس این ماجرا را تصور کنید، آیا سردرگم نیستید؟ لازم نیست که هر روز با هدفی بزرگ و خاص اغاز شود، کافی است شما یک کار کوچک را برای خود تعیین کنید و آن را بر روی کاغذ بنویسید و مقابل چشم خود قرار دهید.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۴۱


کتاب " جامعه " نوشته ی حضرت سلیمان

 
   جامعه [ به زبان عبری کوهِلِت ] به معنی گردآورنده، نام کتابی است که توسط حضرت سلیمان پسر داوود نبی نگاشته شد. او علاوه بر پادشاهی، به حکمت و دانایی نیز شهره بود. سلیمان[ احتمالاً در سن پیری ] با استفاده از تجربیات شخصی و مشاهدات اجتماعی اش، این کتاب را می نگارد. [ برخی انتساب این کتاب را به حضرت سلیمان صحیح نمی دانند و به حکیمی از حکمای قوم نسبت می دهند ]
 
   جامعه کتاب خاصی است و از دیگر کتاب های عهد عتیق متفاوت می باشد. این کتاب دارای جوهره ای عرفانی است و از جهات گوناگون به جهت بیان نکات جدید حائز اهمیت است. مانند محتوای این کتاب در کتاب های دیگر عهد عتیق که بیشتر تاریخی، سیاسی و اجتماعی، فقهی و عبادی، و یا سخنانی از سوی خدا می باشند، دیده نمی شود. اساس تفکر سلیمان در این کتاب چنین است: "همه‌ چیز در این جهان پوچ‌ است.‌"  راه حل او نیز چنین است: "ترس از خدا و شاد زیستن. " [ حتی برخی از جملات کتاب ممکن است کفر گویی خوانده شوند، در حالی که گرچه ظاهر برخی از آن ها به راستی چنین است، اما با مطالعه ی کل کتاب، تفسیری صرفاً عرفانی می توان از آن ارائه نمود. ]
 
اما مهم ترین نکات از کتاب جامعه و از زبان سلیمان:
 

1. پوچ گرایی:
 
« همه‌ چیـز باطل‌ است‌، بیهودگی است، بیهودگی است.... تکرار است، انسان‌ را از تمامی‌ رنج و زحمتی‌ که‌ زیر آسمان‌ می‌کشد چه‌ منفعت‌ است‌؟ هیچ. حکمت نیز بیهوده است، زیرا که‌ در کثرت‌ حکمت‌ کثرت‌ غم‌ است‌ و هر که‌ عِلم‌ را بیفزاید، حزن‌ را می‌افزاید. با آن همه پادشاهی و نعمت هایی که نزد من بود، همه را هیچ یافتم که در آن هیچ منفعتی نبود.... چشمان‌ مرد حکیم‌ در سر وی‌ است‌؛ اما احمق‌ در تاریکی‌ راه‌ می‌رود. با وجود آن‌ دریافت‌ کردم‌ که‌ به‌ هر دو ایشان‌ یک‌ واقعه‌ خواهد رسید. پس‌ در دل‌ خود تفکّر کردم‌ که‌ چون‌ آنچه‌ به‌ احمق‌ واقع‌ می‌شود، به‌ من‌ نیز واقع‌ خواهد گردید، پس‌ من‌ چرا بسیار حکیم‌ بشوم‌؟ و در دل‌ خود گفتم‌: این‌ نیز بطالت‌ است‌، زیرا که‌ هیچ‌ ذکری‌ از مرد حکیم‌ و مرد احمق‌ تا به‌ ابد نخواهد بود. چونکه‌ در ایام‌ آینده‌ همه‌ چیز بالتّمام‌ فراموش‌ خواهد شد. و مرد حکیم‌ چگونه‌ می‌میرد آیا نه‌ مثل‌ احمق‌؟ .... انسان‌ را از تمامی‌ مشقّت‌ و رنج‌ دل‌ خود که‌ زیر آفتاب‌ کشیده‌ باشد چه‌ حاصل‌ می‌شود؟ زیرا تمامی‌ روزهایش‌ حزن‌، و مشقّتش‌ غم‌ است‌؛ بلکه‌ شبانگاه‌ نیز دلش‌ آرامی‌ ندارد. این‌ هم‌ بطالت‌ است‌.... خدا به‌ کسی‌ که‌ در نظر او نیکو است‌، حکمت‌ و معرفت‌ و خوشی‌ را می‌بخشد؛ اما به‌ خطاکار مشقّت‌ اندوختن‌ و ذخیره‌ نمودن‌ را می‌دهد تا آن‌ را به‌ کسی‌ که‌ در نظر خدا پسندیده‌ است‌ بدهد. این‌ نیز بطالت‌ و در پی‌ باد زحمت‌ کشیدن‌ است‌....  برای‌ هر چیز زمانی‌ است‌ و هر مطلبی‌ را زیر آسمان‌ وقتی‌ است‌.... و نیز مکان‌ انصاف‌ را زیر آسمان‌ دیدم‌ که‌ در آنجا ظلم‌ است‌ و مکان‌ عدالت‌ را که‌ در آنجا بی‌انصافی‌ است‌.... زیرا که‌ وقایع‌ بنی‌آدم‌ مثل‌ وقایع‌ بهایم‌ است‌؛ برای‌ ایشان‌ یک‌ واقعه‌ است‌؛ چنانکه‌ این‌ می‌میرد به‌ همانطور آن‌ نیز می‌میرد و برای‌ همه‌ یک‌ نَفَس‌ است‌ و انسان ‌بر بهایم‌ برتری‌ ندارد چونکه‌ همه‌ باطل‌ هستند....  همه‌ به‌ یکجا می‌روند و همه‌ از خاک‌ هستند و همه‌ به‌ خاک‌ رجوع‌ می‌نمایند.... کیست‌ روح‌ انسان‌ را بداند که‌ به‌ بالا صعود می‌کند یا روح‌ بهایم‌ را که‌ پایین‌ بسوی‌ زمین‌ نزول‌ می‌نماید؟.... لهذا فهمیدم‌ که‌ برای‌ انسان‌ چیزی‌ بهتر از این‌ نیست‌ که‌ از اعمال‌ خود مسرور شود، چونکه‌ نصیبش‌ همین‌ است‌. و کیست‌ که‌ او را بازآورد تا آنچه‌ را که‌ بعد از او واقع‌ خواهد شد مشاهده‌ نماید؟ ... پس‌ من‌ برگشته‌، تمامی‌ ظلمهایی‌ را که‌ زیر آفتاب‌ کرده‌ می‌شود، ملاحظه‌ کردم‌. و اینک‌ اشکهای‌ مظلومان‌ و برای‌ ایشان‌ تسلّی‌دهنده‌ای‌ نبود! و زور بطرف‌ جفاکنندگان‌ ایشان‌ بود اما برای‌ ایشان‌ تسلّی‌دهنده‌ای‌ نبود! و من‌ مردگانی‌ را که‌ قبل‌ از آن‌ مرده‌ بودند، بیشتر از زندگانی‌ که‌ تا بحال‌ زنده‌اند آفرین‌ گفتم‌. و کسی‌ را که‌ تا به حال‌ بوجود نیامده‌ است‌، از هر دو ایشان‌ بهتر دانستم‌ چونکه‌ عمل‌ بد را که‌ زیر آفتاب‌ کرده‌ می‌شود، ندیده‌ است‌.... و این‌ نیز بلای‌ سخت‌ است‌ که‌ از هر جهت‌ چنانکه‌ آمد همچنین‌ خواهد رفت‌؛ و او را چه‌ منفعت‌ خواهد بود از اینکه‌ در پی‌ باد زحمت‌ کشیده‌ است‌؟ و تمامی‌ ایام‌ خود را در تاریکی‌ می‌خورَد و با بیماری‌ و خشم‌، بسیار محزون‌ می‌شود.... چونکه‌ چیزهای‌ بسیار هست‌ که‌ بطالت‌ را می‌افزاید. پس‌ انسان‌ را چه‌ فضیلت‌ است‌؟ زیرا کیست‌ که‌ بداند چه‌ چیز برای‌ زندگانی‌ انسان‌ نیکو است‌، در مدّتِ ایامِ حیاتِ باطلِ وی‌ که‌ آنها را مثل‌ سایه‌ صرف‌ می‌نماید؟ و کیست‌ که‌ انسان‌ را از آنچه‌ بعد از او زیر آفتاب‌ واقع‌ خواهد شد مخبر سازد؟ ... نیک‌نامی‌ از روغن‌ معطّر بهتر است‌ و روز مُمات‌ از روز ولادت‌. رفتن‌ به‌ خانه‌ ماتم‌ از رفتن‌ به‌ خانه‌ ضیافت‌ بهتر است‌ زیرا که‌ این‌آخرتِ همه‌ مردمان‌ است‌ و زندگان‌ این‌ را در دل‌ خود می‌نهند. حزن‌ از خنده‌ بهتر است‌ زیرا که‌ از غمگینی صورت‌، دل‌ اصلاح‌ می‌شود....  در تمامی‌ اعمالی‌ که‌ زیر آفتاب‌ کرده‌ می‌شود، از همه‌ بدتر این‌ است‌ که‌ یک‌ واقعه‌ بر همه‌ می‌شود؛ و اینکه‌ دل‌ بنی‌آدم‌ از شرارت‌ پر است‌ و مادامی‌ که‌ زنده‌ هستند، دیوانگی‌ در دل‌ ایشان‌ است‌ و بعد از آن‌ به‌ مردگان‌ می‌پیوندند....  برگشتم‌ و زیر آفتاب‌ دیدم‌ که‌ مسابقت‌ برای‌ تیزروان‌ و جنگ‌ برای‌ شجاعان‌ و نان‌ نیز برای‌ حکیمان‌ و دولت‌ برای‌ فهیمان‌ و نعمت‌ برای‌ عالمان‌ نیست‌، زیرا که‌ برای‌ جمیع‌ ایشان‌ وقتی‌ و اتفاقی‌ واقع‌ می‌شود.... هر چند انسان‌ سال های‌ بسیار زیست‌ نماید و در همه‌ آن ها شادمان‌ باشد، لیکن‌ باید روزهای‌ تاریکی‌ را به‌ یاد آورد چونکه‌ بسیار خواهد بود. پس‌ هر چه‌ واقع‌ می‌شود بطالت‌ است‌.... .»
 
2. ناتوانی بشر در درک مسائل:
 
« آنگاه‌ تمامی‌ صنعت‌ خدا را دیدم‌ که‌ انسان‌، کاری‌ را که‌ زیر آفتاب‌ کرده‌ می‌شود، نمی‌تواند درک‌ نماید و هر چند انسان‌ برای‌ تجسّس‌ آن‌ زیاده‌تر تفحّص‌ نماید، آن‌ را کمتر درک‌ می‌نماید؛ و اگر چه‌ مرد حکیم‌ نیز گمان‌ برد که‌ آن‌ را می‌داند، اما آن‌ را درک‌ نخواهد نمود.»
 
3. ارائه ی راه حل:
 
« پس‌ فهمیدم‌ که‌ چیزی‌ بهتر از این‌ نیست‌ که‌ انسان ها شادی‌ کنند و در حیات‌ خود به‌ نیکویی‌ مشغول‌ باشند. اینک‌ آنچه‌ من‌ دیدم‌ که‌ خوب‌ و نیکو می‌باشد، این‌ است‌ که‌ انسان‌ در تمامی‌ ایام‌ عمر خود که‌ خدا آن‌ را به‌ او می‌بخشد بخورد و بنوشد و از تمامی‌ مشقّتی‌ که‌ زیر آسمان‌ می‌کشد، به‌ نیکویی‌ تمتّع‌ ببرد زیرا که‌ نصیبش‌ همین‌ است‌.... و نیز هر انسانی‌ که‌ خدا دولت‌ و اموال‌ به‌ او ببخشد و او را قوّت‌ عطا فرماید که‌ از آن‌ بخورد و نصیب‌ خود را برداشته‌، از محنت‌ خود مسرور شود، این‌ بخشش‌ خدا است‌.... زیرا روزهای‌ عمر خود را بسیار به‌ یاد نمی‌آورد چونکه‌ خدا او را از شادی‌ دلش‌ اجابت‌ فرموده‌ است‌.... آنگاه‌ شادمانی‌ را مدح‌ کردم‌ زیرا که‌ برای‌ انسان‌ زیر آسمان‌ چیزی‌ بهتر از این‌ نیست‌ که‌ بخورد و بنوشد و شادی‌ نماید و این‌ در تمامی‌ ایام‌ عمرش‌ که‌ خدا در زیر آفتاب‌ به‌ وی‌ دهد، در محنتش‌ با او باقی‌ ماند.»
 
4. در باب حکمت:
 
-   دل‌ حکیمان‌ در خانه‌ ماتم‌ است‌ و دل‌ احمقان‌ در خانه‌ شادمانی‌.شنیدن‌ عتاب‌ حکیمان‌ بهتر است‌ از شنیدن‌ سرود احمقان‌، زیرا خنده‌ احمقان‌ مثل‌ صدای‌ خارها در زیر دیگ‌ است‌ و این‌ نیز بطالت‌ است‌.
-    حکمت‌ مرد حکیم‌ را توانایی‌ می‌بخشد. کیست‌ که‌ مثل‌ مرد حکیم‌ باشد و کیست‌ که تفسیر امر را بفهمد؟ حکمت‌ روی‌ انسان‌ را روشن‌ می‌سازد و سختی‌ چهره‌ او تبدیل‌ می‌شود.
-   دل‌ مرد حکیم‌ وقت‌ و قانون‌ را می‌داند. زیرا که‌ برای‌ هر مطلب‌ وقتی‌ و قانونی‌ است‌ چونکه‌ شرارت‌ انسان‌ بر وی‌ سنگین‌ است‌.
-   سخنان‌ حکیمان‌ که‌ به‌ آرامی‌ گفته‌ شود، از فریاد حاکمی‌ که‌ در میان‌ احمقان‌ باشد بیشتر شنیده می شود.
-    حکمت‌ از اسلحه‌ جنگ‌ بهتر است‌. اما یک‌ خطاکار نیکویی‌ بسیار را فاسد تواند نمود.
-     حکمت‌ به‌ جهت‌ کامیابی‌ مفید است‌.
-     ای‌ پسر من‌ پند گیر، نوشتن کتاب های‌ بسیار انتها ندارد و مطالعه‌ زیاد، تَعَب‌ بدن‌ است.  
-     اندک‌ حماقتی‌ از حکمت‌ و عزّت‌ سنگین تر است‌.
-    سخنان‌ دهان‌ حکیم‌ فیض‌ بخش‌ است‌، اما لب های‌ احمق‌ خودش‌ را می‌بلعد. ابتدای‌ سخنان‌ دهانش‌ حماقت‌ است‌ و انتهای‌ گفتارش‌ دیوانگی‌ موذی‌ می‌باشد. 
-     خواب‌ از کثرت‌ مشقّت‌ پیدا می‌شود و آواز احمق‌ از کثرت‌ سخنان‌.
-      به‌ درستی‌ که‌ ظلم‌، مردِ حکیم‌ را جاهل‌ می‌گرداند و رشوه‌، دل‌ را فاسد می‌سازد.
 
5. دیگر سخنان حکیمانه:
 
-    نعمت‌ زیاده‌ شود، خورندگانش‌ زیاد می‌شوند؛ و به‌ جهت‌ مالکش‌ چه‌ منفعت‌ است‌ غیر از آنکه‌ آن‌ را به‌ چشم‌ خود می‌بیند؟
-    خواب‌ کارگر‌ شیرین‌ است‌ خواه‌ کم‌ و خواه‌ زیاد بخورد؛ اما سیری‌ مرد دولتمند او را نمی‌گذارد که‌ بخوابد.بلایی‌ سخت‌ بود که‌ آن‌ را زیر آفتاب‌ دیدم‌ یعنی‌ دولتی‌ که‌ صاحبش‌ آن‌ را برای‌ ضرر خود نگاه‌ داشته‌ بود.
-     در دل‌ خود به‌ زودی‌ خشمناک‌ مشو زیرا خشم‌ در سینه‌ احمقان‌ مستقّر می‌شود.
-    به‌ افراط‌ عادل‌ مباش‌ و خود را زیاده‌ حکیم‌ مپندار مبادا خویشتن‌ را هلاک‌ کنی‌. و به‌ افراط‌ شریر مباش‌ و احمق‌ مشو مبادا پیش‌ از اجلت‌ بمیری‌.
-      شرارت‌ حماقت‌ است‌ و حماقت‌ دیوانگی‌ است‌.
-     اگر خشم‌ پادشاه‌ بر تو انگیخته‌ شود، مکان‌خود را ترک‌ منما زیرا که‌ تسلیم‌، خطایای‌ عظیم‌ را می‌نشاند.
-      آنکه‌ به‌ باد نگاه‌ می‌کند، نخواهد کِشت‌ و آنکه‌ به‌ ابرها نظر نماید، نخواهد دروید.       
-     در روز سعادتمندی‌ شادمان‌ باش‌ و در روز شقاوت‌ تأمل‌ نما زیرا خدا این‌ را به‌ ازاء آن‌ قرار داد که‌ انسان‌ هیچ‌ چیز را که‌ بعد از او خواهد شد دریافت‌ نتواند کرد.
-    جمیع‌ روزهای‌ عمر باطل‌ خود را که‌ او تو را در زیر آفتاب‌ بدهد، با زنی‌ که‌ دوست‌ می‌داری‌ در جمیع‌ روزهای‌ بطالت‌ خود خوش‌ بگذران‌. زیرا که‌ از حیات‌ خود و از زحمتی‌ که‌ زیر آفتاب‌ می‌کشی‌ نصیب‌ تو همین‌ است‌. 
-    اگر چه‌ گناهکار صد مرتبه‌ شرارت‌ ورزد و عمر دراز کند، معهذا می‌دانم‌ برای‌ آنانی‌ که‌ از خدا بترسند و به‌ حضور وی‌ خائف‌ باشند، سعادتمندی‌ خواهد بود.
-    پس‌ آفریننده‌ خود را در روزهای جوانی‌ات‌ بیاد آور قبل‌ از آنکه‌ روزهای‌ بلا برسد و سال ها برسد که‌ بگویی‌ مرا از اینها خوشی‌ نیست‌. 
 
پندار پایانی کتاب:
 
« پس‌ ختم‌ تمام‌ امر را بشنویم‌: از خدا بترس‌ و اوامر او را نگاه‌ دار چونکه‌ تمامی‌ تکلیف‌ انسان‌ این‌ است‌. زیرا خدا هر عمل‌ را با هر کار مخفی‌ خواه‌ نیکو و خواه‌ بد باشد، به‌ محاکمه‌ خواهد آورد. »    




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۳


فرمول امام صادق(ع) برای رفع تندخویی 


امام صادق(ع) می‌فرمایند: روحیه دشمنی ندارد مگر کسی که یا در دینش شک دارد و یا از خداوند نمی‌ترسد.
محمد شجاعی در تازه‌ترین درس اخلاق خود با محوریت «خانواده آسمانی» به بیان موضوع «آثار دشمنی‌ها و مشاجرات» پرداخته است که تقدیم علاقه‌مندان می‌شود:
 
سردی روابط عاطفی و تولید نفرت
 
امام صادق (ع) می‌فرمایند: «من زرع العداوه، حصد ما بذر»؛ هرکس دشمنی بکارد، همان را که کاشته درو می‌کند. این قانون کلی را هرگز از خاطر نبریم؛ انسان همان چیزی را درو می‌کند که کاشته است. از نگاه اهل بیت علیهم‌السلام، بگومگو و مشاجره به قدری زشت است که چنین افرادی را از شفاعت خود محروم می‌دارند. چرا که آثار مراء بر قلب آن‌قدر مهلک است که توان طی مدارج کمال را از آن سلب می‌کند.
 
اهل مراء و تخاصم، بعد از تولد به برزخ، عذاب‌های هولناکی را تا روز قیامت تجربه می‌کنند و در روز قیامت که تمام شیعیان چشم امید به شفاعت اهل‌بیت علیهم‌السلام دوخته‌اند، از چنین امتیازی نیز محروم می‌مانند. بنابراین می‌توان گفت که روحیه مراء و خصومت سبب محرومیت انسان از نگاه خداوند و خانواده آسمانی‌اش می‌شود.
 
وقتی دو نفر با هم به مشاجره می‌پردازند، این مشاجره، قطعاً در روابط عاطفی آنها تأثیر گذاشته و محبت میان آنها را به سمت سردی و سستی سوق می‌دهد، از همین رو به کسانی که مایلند روابط گرم و عمیق خود را با همسر، فرزند، والدین، و افراد دیگر حفظ کنند توصیه می‌کنیم که کاملاً هوشیارانه از روابط خود مراقبت نموده و آن را از قیل و قال، بحث، مشاجره و خصومت در امان بدارند.
 
یک پدر و مادر آگاه، یک فرزند مؤمن و فهمیده، و یک همسر بهشتی باید قلباً باور کنند که مشاجره و قیل و قال هیچ نتیجه‌ای جز تولید جهنم در زندگی دنیوی و اُخروی آنان نخواهد داشت. بدخُلقی، بدزبانی، تکبر و خشونت، حتی اگر به از هم پاشیدگی کانون خانواده نیز نیانجامد، سبب می‌شود که انسان سلطنت خود را در قلب افراد خانواده از دست داده و گرمای محبت آنان را از خویش دریغ کند. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که اولین و بزرگترین قربانی هر مشاجره، خود شخص قیل و قال کننده است که در حقیقت با این کار بر علیه خویش عمل نموده است. موضوع جالب اینجاست که شیطان چقدر در این امر بدیهی، باز هم ما را مورد حمله قرار می‌دهد.
 
کسی که با قیل و قال، درگیری، غُر زدن، مچ گیری، ایراد و... سعی در حفظ محبوبیت و موقعیت خویش دارد به نتیجه‌ای عکس دست یافته و حتماً منفور دیگران خواهد شد نه محبوب آنان.
 
تنها یک راه برای حفظ محبوبیت وجود دارد و آن رفتاری آمیخته با متانت، گذشت، مهربانی و وقار است. یک مؤمن باید آن‌قدر قدرت پیدا کند که دنیا نتواند او را له نموده و به حقارت بکشاند. کسی که در برابر دنیا زانو نزد، دیگر به قیل و قال و مشاجره نخواهد افتاد. چرا که مراء و مشاجره از ویژگی‌های انسان‌های ضعیف و کوچک است.
 
سقوط قلب انسان و خسران او در دنیا و آخرت

 
حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «من زرع العدوان، حصد الخسران»؛ کسی که دشمنی می‌کارد، خسران برداشت می‌کند. وقتی دنیا و لذت و شادمانی آن از بین رفت و آخرت به آتش کشیده شد، دیگر سرمایه‌ای برای انسان باقی نمی‌ماند. حماقت اهل تخاصم، صدها بار بیشتر از حماقت کسانی است که دنیا را در لذت گناهان گوناگون سپری می‌کنند و در آخرت به عذاب الهی دچار می‌شوند. چرا که اهل مراء و تخاصم، نه لذت دنیا را می‌چشند و نه لذت آخرت را.
 
قلب، تنها دارایی هر انسانی است. اضطراب، خشم، گرفتگی، کینه و عداوت، قلب را ساقط نموده و باطن انسان را به آتش می‌کشند. وقتی کسی این تنها دارایی خود را در رحم دنیا از دست داد، دیگر سالم به برزخ متولد نخواهد شد و خسرانی از این عظیم‌تر برای هیچ کس رُخ نخواهد داد.
 
دست و پا زدن در جهنم اخلاق
 
حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «بئس الزاد إلی المعاد، العدوان علی العباد»؛ چه بد توشه‌ای است برای معاد انسان، دشمنی با بندگان خدا.
 
می‌دانیم که فحشاهای باطنی، بدترین نوع فواحش بوده و جهنم اخلاق، بسیار طولانی‌تر از جهنم اعمال است. گاه یک خُلق بد، انسان را چندین هزار سال در برزخ معطل نموده و به عذاب گرفتار می‌سازد. هر خُلق بد یک سرطان بدخیم برای روح به شمار می‌رود. آیا همان‌گونه از بیماری‌ها و سرطان‌های جسم می‌ترسیم، از سرطان‌های روح نیز هراس داریم؟ آیا کینه، تکبر، خودبینی، حسادت، زودرنجی، خصومت و... برای ما به اندازه ضعف‌های جسمی وحشت‌آور و تکان دهنده هستند؟
 
دشمنی و خصومت، یکی از بیماری‌های خطرناک روح است. اگر به این بیماری مهلک مبتلا هستیم، باید تصمیمی جدی و سریع برای درمان آن گرفته و به سرعت برای رهایی و نجات خود اقدام کنیم.
 
این توهم زاییده دست شیطان است؛ من باید به گونه‌ای رفتار کنیم که کسی نتواند به من زور بگوید و یا حق مرا بخورد، من باید طوری برخورد کنم که دیگران مرا ساده و زودباور نپندارند.
 
همین توقعات سبب بروز اختلافات، دشمنی‌ها و کینه‌ها می‌شود و دقیقاً نتیجه‌ای برعکس تصورات انسان برجای می‌گذارد. یک مؤمن زیرک به قدری از توهمات شیطانی، هوشیارانه و به سرعت می‌گریزد که دیگران او را ساده و زودباور می‌انگارند.
 
گرفتار ماندن در لُجّه نادانی
 
حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «رأس الجهل، معادات الناس»؛ سرآمد نادانی، دشمنی با مردم است.
 
کاری احمقانه‌تر از دشمنی با مردم در جهان وجود ندارد. مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می‌فرمایند: تمام علم اخلاق در دو کلمه جمع شده است: مرنج و مرنجان.... و این‌کار، کار آسانی نیست. اول باید بیاموزیم که حادثه‌‌ای در بخش‌های پایینی ما را از آغوش خداوند جدا نکند. اگر به خاطر امری از امورات دنیا میان ما و خداوند فاصله افتاده و از آغوش خانواده آسمانی‌مان جدا شده‌ایم، به این معناست که هنوز خداوند بزرگ تنها اله خود نپذیرفته‌ایم. فاصله گرفتن از آسمان، انسان را ضعیف می‌کند تا جایی‌ که حادثه‌ای، حرف ناحقی، ظلمی، توهینی، تحقیری و.... می‌تواند باطن ما را به آتش بکشاند.
 
تمام مشکلات موجود در جوامع (خودکشی‌ها، جنگ‌ها، درگیری‌ها، طلاق‌ها و...) نشان می‌دهند که انسان‌ها آمادگی انفجار در لحظات عصبانیت و آتش گرفتن در میادین خصومت را دارند و هنوز بعد از سال‌ها دینداری نمی‌توانند موجود وحشی درون خود را، آرام آرام نموده و تحت کنترل خویش درآورند. از همین رو به سرعت در آتش خصومت‌ها و درگیری‌ها گرفتار می‌شوند.
 
احساس نا امنی از انسان‌ها در آینده
 
امام سجاد (ع) می‌فرمایند: هرگز با کسی دشمنی نکن، هرچند گمان بری که به تو زیانی نمی‌رساند؛ و به دوستی با هیچ‌کس بی‌رغبتی نکن، زیرا نمی‌دانی که چه وقت به دوستی او محتاج می‌شوی و نمی‌دانی کِی از دشمنت ترسان می‌گردی. گاهاً دیده می‌شود که انسان‌های خودبرتربین، گروهی را ریز دیده و گمان زیان از سوی آنها نمی‌برند. به همین سبب به‌راحتی آنان را تحقیر نموده و به توهین و پرخاشگری می‌پردازند. چه بسا بعد از چنین دشمنی‌هایی چنان ضربه‌های عظیمی بر آنان وارد می‌گردد که حتی تصور آن نیز بر انسان ناممکن به نظر می‌رسید. از سویی ممکن است همین انسان‌هایی که روزی تحقیر شده‌‌اند، زمانی به مقامات برجسته‌ای برسند که توان آسیب رساندن به آنان را بیابند.
 
از طرفی بی‌رغبتی نسبت به دوستی انسان‌ها، کاری ناپسند و غیرعقلانی است. البته اگر در رفاقت و رفت و آمد با کسی، احتمال معصیت وجود دارد، باید علیرغم آن‌که محبتمان را به این دسته از افراد نشان داده و خیرخواهی خود را به آنان ثابت می‌کنیم، از حضور در جمع‌ها و مهمانی‌هایی که به معصیت آلوده‌اند، خودداری کنیم.
 
این قانون اساسی زندگی ما را، باید تمام انسان‌های پیرامونمان بدانند؛ خشنودی خداوند و رضایت خانواده آسمانی ما در نزدمان بسیار مهم‌تر و ارزشمندتر از خشنودی اطرافیان و عزیزان ما در زمین است و اگر در مواردی مجبور به انتخاب یکی از آنها باشیم؛ با رعایت احترام و مهرورزی به دیگران، رضایت خداوند و خانواده آسمانی‌مان را برمی‌گزینیم.
 
دفاع خداوند از مؤمنان
 
امام جواد (ع) می‌فرمایند: با هیچ‌ کس دشمنی نکن، تا آن‌گاه که بدانی رابطه او با خدای متعال چگونه است. اگر او انسان خوبی است، خداوند او را تسلیم تو نمی‌کند، و اگر بدکار باشد، همین شناخت تو از او، تو را کفایت می‌کند.
 
قبل از درگیر شدن با هر کسی، ابتدا باید ارزیابی‌اش نموده و رابطه‌اش را با خداوند محک بزنیم. اگر رابطه گرم و خوبی با خداوند دارد، قطعاً خداوند از او دفاع خواهد نمود، زیرا او تکیه‌گاهی به قدرت غیب دارد. اما اگر انسان خوبی نیست، همین جهنمی که در آن غوطه‌ور است، جزای نفس اوست و او اساساً ارزش دشمنی کردن ندارد.
 
دشمنی‌ها و ضعف پایه‌های دین در انسان
 
امام صادق (ع) می‌فرمایند: «لا یغاصم إلا شاکٍّ فی دینه، ‌اَو من لا ورع کنه»؛ روحیه دشمنی ندارد مگر کسی که یا در دینش شک دارد و یا از خداوند نمی‌ترسد.
 
این فرمول امام صادق (ع)،‌ فرمولی بسیار اساسی و مؤثر است که فهم عمیق آن، ریشه تمام تندی‌ها و تیزی‌ها را در درون انسان خواهد خشکاند.
 
امام صادق (ع) ریشه خصومت را در دو چیز می‌داند:
 
1- شک در دین و عدم پذیرش قلبی آن با اعتقادی راسخ
 
2- عدم تجهیز انسان به سلاح ورع (ترس و حیا از خداوند)
 
مشاجره، تخاصم، قیل و قال، مراء و ... رفتارهایی هستند که از این دو دسته از افراد صادر می‌شود.
 
حال به روایتی از امیرالمؤمنین علیهم‌السلام توجه کنید:
 
از مشاجره‌ها بپرهیزید که شک و تردید به بار آورند و عمل را بی‌اجر کند.
 
قرار دادن این دو روایت، انسان را به نتیجه‌ای حیرت‌آور می‌رساند:
 
ضعف اعتقادات دینی (شک در دین)، سبب تولید مشاجرات و دشمنی‌ها می‌شود و بالعکس، مشاجرات و دشمنی‌‌ها، سبب بروز شک و تردید در دین شده و انسان را سست و ضعیف می‌کند.
 
فراموش نکنیم که حتی برای امر به معروف و نهی از منکر که یک واجب الهی است نباید تندی به خرج داده و یا به قیل و قال و مشاجره تن داد. حتی در جایی که انسان احتمال اثر در طرف مقابل نمی‌بیند، نباید به این واجب الهی عمل نماید، زیرا نتیجه‌ای عکس خواهد داد.
 
هر مشاجره، سبب از بین رفتن اثرات اعمال خیر در نفس شده و اجر آنها را ضایع می‌کند. گاه انسان با یک مشاجره، یک دریا جهنمِ خاموش شده را دوباره برای خود روشن می‌کند. (در جلسه بعد در این خصوص مفصل بحث خواهیم نمود.)
 
ریخته شدن آبروی انسان
 
حضرت علی (ع) می‌فرمایند: مشاجره، نادانی انسان را آشکار می‌کند و چیزی بر حق او نمی‌افزاید.
 
آموختیم که دشمنی ‌با مردم رأس تمام جهل‌هاست و مشاجره این جهل بزرگ را برای دیگران آشکار می‌سازد. مشاجره علاوه بر این آبروریزی، هیچ فایده‌ای برای انسان نداشته و هیچ حقی را برای او زنده نمی‌کند، بلکه تنها محصول آن، ایجاد نفرت و جهنم است.
 
باید این توهم شیطانی را از ذهن خود بیرون کنیم زیرا با تندی و خشونت حقی زنده نخواهد شد.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۵۵


الهی...

نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم

نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی

در اگر باز نگردد نروم باز به جایی

پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۴